بیمه اجتماعی کشاورزان وروستائیان وعشایر شهر زرنق

بیمه اجتماعی کشاورزان وروستائیان وعشایر شهر زرنق

ثبت نام بیمه اجتماعی کشاورزان وروستائیان وعشایر شهر زرنق بمدیریت : کربلایی علی حمزه ای
بیمه اجتماعی کشاورزان وروستائیان وعشایر شهر زرنق

بیمه اجتماعی کشاورزان وروستائیان وعشایر شهر زرنق

ثبت نام بیمه اجتماعی کشاورزان وروستائیان وعشایر شهر زرنق بمدیریت : کربلایی علی حمزه ای

چهارده معجزه از چهارده معصوم

چهارده معجزه از چهارده معصوم
معجزه پیامبر(ص) : دو نیم کردن ماه
شب چهاردهم ماه ذی الحجه بود. چهارده نفر از مشرکان به حضور پیامبر آمدند و به او گفتند : پیامبری نیست مگر این که برای پیامبری خود نشانه ای داشته باشد نشانه نبوت تو در این شب کدام است ؟
پیامبر فرمد چه نشانه ای می خواهید ؟
مشرکان گفتند : اگر نزد خدا منزلتی داری به ماه دستو ده تا دو نیم شود.
جبریل نازل شد و گفت : ای محمد خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید من به همه اشیاء دستو دادم از تو اطاعت کنند . حضرت سربه آسمان بلند کرد و به ماه دستو داد دو نیمه شود ماه دو نیم شد و پیامبر سجده شکر به جا آورد و به حاضران فرمود: ببینید و شاهد باشید آن گاه مشرکان گفتند : هر دو نیمه را مماه به هم متصل شوند حضرت امر کرد و ماه به شکل اول بازگشت .
مشرکان با دیدن این معجزه آشکار گفتند : یا محمد وقتی مسافران از ما از شام و یمن باز گشتند از آنها سوال می کنیم که در این شب چه مشاهده کردند اگر آنچه را که ما دیده ایم آنها نیز دیده باشتند می فهمیم که این یک معجزه الهی بوده است اما اگر چنین مشاهده ای نداشته باشند می فهمیم ما را سحر کرده ای مسافران آمدند و گواهی دادند و سوره قمر نازل شد ( که اولین آیه آن به دو نیم شدن ماه اشاره دارد .
 
معجزه حضرت فاطمه(س) :سخن با فرشته
امام صادق (ع) فرمود : فاطمه را محدثه می گویند زیرا فرشته ها از آسمان به پایین می آمدند و به او ندا می دادند همان گونه که مریم دختر عمران ندا داده می شد و می گفتند :< یا فاطمه ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین  یا فاطمه  اقتنی لربک و اسجدی و ارکعی مع الرکعین >   
( ای فاطمه خداوند تو را برگزید و پاک گردانید وبر زنان جهانیان بر گزید ای فاطمه پروردگارت را اطاعت نما و سجده و رکوع کن .)
پس فاطمه با فرشته ها سخن می گفت و با آن ها با او سخن می گفتند
 
معجزه امام علی:
برگشت خورشید
وقتی امام علی (ع) با اصحاب خود به بابل رفت در بین راه مکان مناسبی برای نماز نیافتند ودر جست و جوی آم بودند تا به مکانی رسیدند که از همه جا بهتر بود اما نزدیک بود تا خورشید غروب کند اگر چه امام نماز خود را با عده ای از اصحاب خود اقامه کرده بود اما جمع زیادی ازآنها نماز نخوانده بودند و از این رو درباره نماز خود به سخن پرداختند .
وقتی امام سخنان آنها را شنید از خدای تعالی در خواست کرد که خورشید را برای او برگرداند تا اصحابش نماز خود را در وقت به جا آورند خداوند دعای او را مستجاب کرد و خورشید را بر گرداند به گونه ای که وقت نماز عصر بود . وقتی به آخر نماز رسیدند و سلام نماز را به پایان بردند خورشید غروب کرد .
مردم از ظهور این معجزه به تسبیح و تهلیل و استغفار و حمد فراوان خداوند پرداختند و این خبر در همه جا منتشر گردید.
معجزه  امام حسن:
سبز شدن درخت خشکیده
در یکی از سفر هایی که امام حسن (ع) به عمره می رفت یکی از شیعیانش که از فرزندان زیبر بود با او همراه بود . در یکی از آبگاه های بین راه در زیر درخت خرمایی که از تشنگی خشک شده بود فرود آمدند شیعه همراه سر بلند کرد و گفت اگر این درخت خرمای تازه داشت می خوردیم . امام فرمودند : خرما میل داری ؟
جواب داد : آری
امام دست به آسمان بلند کرد و به سخنی که من نفهمیدم دعا کرد . آن گاه درخت سرسبز شد و برگ و خرما به بار آورد . از درخت بالا رفتند و آنچه خرما داشت چیدند و برای آنه کافی بود . 
________________________________________
معجزه امام حسین : خبر از کشندگان خود خود
حذیفه گوید: من شندیم که حسین بن علی می گوید: به خدا قسم سرکشان بنی امیه بر قتل من اجتماع می کنند و جلو تر از همه ی آنها عمر سعد است و این خبر را در زمان حیات پیامبر (ص) می داد .
عرض کردم : آیا این خبر را رسول خدا به شما داده است ؟
امام فرمود : نه .
نزد پیامبر رفتم و او را از این خبر آگاه کردم . حضرت فرمود : علم من علم اوست و علم او علم من است . زیرا ما قبل از ایجاد ووجودات به حقیقت آنها آگاه بودیم .
معجزه امام سجاد : ماموریت شیرها
در یکی از سفر های حج که امام سجاد (ع) از مدینه به سوی مکه حرکت می کرد به بیابانی رسید که در آنجا دزدی سر راه مردم را می گرفت . وقتی امام را دید گفت : پایین بیا ! امام فرمود : از من چه می خواهی ؟
_ میخواهم تو را بکشم و آنچه داری را به غارت برم .
امام : من آنچه دارم بین خود وتو تقسیم می کنم و انچه به تو می دهم برای تو حلال باشد .
دزذ : من به تقسیم راضی نیستم .
امام : آنچه می خواهی بردار و به اندازه نیاز برای من بگذار .
اما دزد این پیشنهاد را هم رد کرد .
امام به فرمود : پروردگار تو کجاست  ؟
_ پروردگار من در خواب است .
در این هنگام دو شیر از بیابان آمدند و او را دریدند و به هلاکت رساندند .
امام به او فرمود : گمان کردی پروردگارت از تو درخواب و غفلت است؟
معجزه امام محمد باقر :تعلیم اسم اعظم
عمر بن حنظله گوید : به امام باقر عرض کردم گمان می کنم نزد شما منزلتی داشته باشم .
امام فرومود : همین طور است .
آنگاه به او عرض کردم : من درخواستی از شما دارم اسم اعظم را به من بیاموز.
امام فرمود : طاقت آنرا داری ؟ گفتم بلی .فرمود : داخل انه شو .
سپس دست خود را بر زمین گذار و ناگاه خانه تاریک شد و لرزه بر اندام عمر بن حنظله افتاد .
امام فرمود : چه می گویی باز هم آماده ی آموزش اسم اعظم هستی ؟
عمر بن حنظله : خیر آن گاه امام دست را از زمین برداشتو خانه به حالت اول بازگشت .
 
 
معجزه امام صادق : آگاهی از زبان حیوانات
سالم گوید : ما در حیات منزل امام صادق(ع) بودیم که گنجشک ها فریاد می زدند . حضرت فرمود : می فهمید چه می گویند ؟
عرض کردیم : فدایت شویم ما از زبان آنها آگاهی نداریم که چه می گویند .
فرمود: می گویند  خداوندا ما مخلوقی از مخلوقات تو هستیم و نیاز مند رزق تو می باشیم ما غذا بده و سیراب کن .
 
معجزه امام کاظم : زنده کردن گاو مرده
امام در منی از کنار زنی عبور کرد که در حال گریه کردن بود و فرزندانش نیز ذور او می گریستند . گریه آنها از این رو بود که گاو آنها مردهبود .
امام نزد آنها رفت و به آن زن فرمود : چرا گریه می کنی ؟
گفت : ای بنده خدا مت فرزندان یتیمی دارم و گاوی داشتم که معشیت خود و کودکانم را تامین می کرد اما آن گاو مرد و من کودکانم بیچاره شدیم .
حضرت فرمود : می خواهی آن را برای تو زنده کنم ؟
زن پاسخ داد : اری ای بنده خدا .
امام به کناری رفت و دو رکعت نماز گزارد و اندکی دست بلند کرد و لب هایش را حرکت داد آنگاه برخواست و گاو را صدا کرد و با سر عصا یا پای خود به او زد گاو از جای خود برخواست . وقتی زن نگاهش به گاو افتاد فریاد کشبپید و گفت : به پروردگار کعبه این مرد عیسی بن مریم است .
امام به میان مردم رفت و از آنجا گذشت .
معجزه امام رضا :معجزه نور
راوی گوید : شبی به محضر امام رضا رسیدم . تاریکی همه جا را فرا گرفته بود و امام رضا در یکی از اتاق های داخلی منزل بود . حضرت دست خود را بلند کرد و با حرکت دست او خانه چنان روشن شد که گویی ده  چراغ در آن روشن کرده باشند در این هنگام مردی اجازه ورود خواست . امام دست خود را پایین آورد و به او اجازه ورود داد.
معجزه امام جواد : میوه اوردن درخت خشکیده
وقتی امام جواد به خیابان شهر کوفه رسید به منزل مسیب وارد شد . در صحن آن درخت سدر خشک شده ای بود حضرت کوزه ابی در خواست کرد ئر زیر آن درخت وضو گرفت و نماز مغرب و عشا را اقامه کرد و دو سجده شکر بجا اورد بعد از ان دیدند که درخت برگ ومیوه داد و همه از آن شگفت زده شدند و از میوه آن (کنار ) خوردند و آن را شیرین یافتند .
معجزه امام هادی :طی الارض
اسحاق جلاب می گوید : گوسفندان زیاری را برای حضرت خریداری کردم آن گاه مرا خواست و از اصطبل منزلش به جای وسیعی برد که من آنجا را نمی شناختم و در آنجا گوسفندان را به هر که دستور داد تقسیم کردم سپس روز ترویه ( هشتم ذی الحجه ) شد من خواستم به بغداد بر گردم .
امام به من فرمود : فردا نزد ما باش و روز بعد برو من ماندم و روز عرفه را هم نزد او بودم و شب عید قربان را هم در ایوان خانه اش خوابیدم . هنگام سحر نزد من آمد و فرمود : ای اسحاق بر خیز ! من بر خواستم و چون چشم باز کردم خود را در خانه ام در بغداد دیدم . خدمت پدرم رسیدم و در کنار رفیقانم نشستم و به آنها گفتم روز عرفه را در سامره بودم و روز عید در بغداد
معجزه امام حسن عسکری : حرکت قلم بر کاغذ
ابی هاشم گوید : بر امام حسن عسکری وارد شدم و در حالی که مشغول نوشتن بود وقت نماز فرا رسید . حضرت نوشته را کتار گذاشت و بر خاست تا مهیای نماز شود و من که دیدم قلم همچنان بر روی کاغذ حرکت می کرد و می نوشت تا به پایان صفحه رسید و من از مشاهده این امر به سجده افتادم
وقتی امام نماز را به پایان رساند قلم را به دست گرفت
معجزه امام مهدی (ع)
مهم ترین معجزه این حضرت غیبت کبری ایشان از سال 329 هجری قمری تا به اکنون ( سال 1433 ) هجری قمری است می باشد


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.