بیمه اجتماعی کشاورزان وروستائیان وعشایر شهر زرنق

بیمه اجتماعی کشاورزان وروستائیان وعشایر شهر زرنق

ثبت نام بیمه اجتماعی کشاورزان وروستائیان وعشایر شهر زرنق بمدیریت : کربلایی علی حمزه ای
بیمه اجتماعی کشاورزان وروستائیان وعشایر شهر زرنق

بیمه اجتماعی کشاورزان وروستائیان وعشایر شهر زرنق

ثبت نام بیمه اجتماعی کشاورزان وروستائیان وعشایر شهر زرنق بمدیریت : کربلایی علی حمزه ای

خلاصه زندگینامه چهارده معصوم(ع)


خلاصه زندگینامه چهارده معصوم(ع)
رسول گرامی اسلام در شهر مکه متولد شد. بنا بر روایات مشهور علمای شیعه ، رحلت آن حضرت در روز
دوشنبه 28 صفر و در سن 63 سالگی اتفاق افتاد ، ولی اهل تسنن وفات آن حضرت را در روز 12 ربیع الاول
می دانند . در هنگام تولد آن حضرت ، اتفاقات عجیب و مهمی رخ داد که جزء معجزات پروردگار است .
پیامبر در نوجوانی به همراه عموی خود ( ابوطالب ) جهت سفر تجارتی به شهر شام عازم شد . در آن سفر
بود که راهب مسیحی ، معجزه ی الهی را در چهره ی رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله ) مشاهده نمود .
پیامبراکرم بازنی پاکدامن به نام خدیجه ( علیها السلام ) ازدواج کرد و بسیار او را دوست می داشت . او اولین
نفر از زنان بود که به رسول خدا ایمان آورد .
پیامبر اسلام در 40 سالگی به رسالت مبعوث گردید و در غار حراء اولین بار وحی بر ایشان نازل شد . پس از
آن ، دعوت خود را آغاز کرد .
اولین نفر از مردان ، حضرت علی ( علیه السلام ) و اولین نفر از زنان ، حضرت خدیجه ( علیها السلام ) بود که
به وی ایمان آوردند .
پس از آن که آیه ی " وانذر عشیرتک الاقربین " نازل شد ، او دعوت خود را آشکار و علنی ساخت . آن
حضرت در این راه با کارشکنی های کفار و قریش مکه روبرو شد . لذا عده ای از مسلمانان در اثر فشار کفار
به حبشه هجرت نمودند . پس از آن بود که پیامبر گرامی اسلام به همراه مسلمانان ، مکه را به سوی مدینهترک نمودند
و در آن جا به تبلیغ مسائل فرهنگی و دینی مسلمانان پرداختند .
آن حضرت در مدینه هم از دست کفار و مشرکان در امان نبود و جنگ های زیادی را متحمل شدند که جنگهای بدر ، حنین ، خندق و احد از جمله ی آن هاست .
نوه ی گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله ) در روز دهم ماه مبارک رمضان با لشکر هزار نفری مدینه را به
سرانجام لشکر اسلام مکه را فتح کرد و بت ها را از بالای کعبه به زیر افکندند . پس از آن رسول خدا فرمانعفو عمومی را صادر فرمودند .
در آخرین روز های عمر ، آن حضرت پس از انجام مراسم و مناسک حج ( حجه الوداء ) به امر خداوند در
غدیر خم ، حضرت علی ( علیه السلام ) را به منصب امامت و ولایت و رهبری پس از خود برگزید و سرانجام
پس از 63 سال مجاهدت و تلاش بی وقفه مرغ روح ملکوتی اش به جوار محبوبش ، خداوند متعال به پرواز درآمد .
________________________________________

تاریخ زندگانی امام علی ابن ابی طالب :

پس از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) ، حضرت علی ابن ابی طالب ( علیه السلام ) برجسته ترین شخصیت
جهانی است که نامش از اسماء الله و لقبش امیرالمومنین و کنیه اش ابوتراب است . وی در 13 رجب سی
سال قبل از عام الفیل در شهر مکه ی مکرمه متولد شد . همسرش حضرت زهرا ( علیها السلام ) ، و حسن و
حسین و ابوالفضل و زینب از فرزندان آن بزرگانند .

ایشان در سپیده دم شب جمعه 19 ماه مبارک رمضان در مسجد کوفه و در محراب نماز با شمشیر ابن ملجم
مرادی ملعون به شهادت رسید . آن حضرت ، اولین کسی بود که به پیامبر ایمان آورد و هنگامی که کفار
قریش میخواستند رسول اکرم را به قتل برسانند ، در بستر آن حضرت خوابید و رسول خدا نجات پیدا کرد .

حضرت علی ( علیه السلام ) در تمام جنگ ها در کنار رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) مخلصانه و با شجاعت
بی نظیر کارزار می کرد ، به ویژه ، در جنگ های بدر ، احد ، خندق و خیبر ، نقش اساسی داشت .

پس از رحلت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله ) ، صحابه در سقیفه ی بنی ساعده جمع شدند و ابوبکر را به
عنوان خلیفه و جانشین معرفی کردند و بدین سان حق مسلم آن حضرت را غصب نمودند .

حضرت علی ( علیه السلام ) به خاطر حفظ اسلام ، 25 سال سکوت اختیار کرد و سر انجام پس از کشته
شدن عثمان ، ایشان را علی رغم میل باطنی خودش به عنوان خلیفه انتخاب کردند . چنان حضرت به طلحه و
زبیر و برخی دیگر از زیاده خواهان ، امتیازات خواصی خارج از ضوابط شرعی قائل نشدند ، آن ها بر علیه آن
حضرت قیام کردند ، تا این که جنگ جمل را بر علیه ایشان راه انداختند . علی ( علیه السلام ) با سه گروه

مخالف و خطرناک مواجه بود : 1- مارقین 2-ناکثین 3-قاسطین

در همین رابطه ، خوارج بزرگترین مشکل آن حضرت به شمار می رفتند ؛ چون خوارج را افراد مسلمان جاهل و
متعصب تشکیل می دادند که از مسیر اسلام خارج شده بودند . آن حضرت در جنگ صفین ، حدود چهار هزار
نفر از آنان را از دم تیغ خود گذراند .

سرانجام ، حضرت علی ( علیه السلام ) پس از 63 سال تلاش و فداکاری برای اسلام ، در بیست و یکم ماه
مبارک رمضان به شهادت رسیدند . آن حضرت دارای فضائل و کمالات فراوانی است که حمایت از مستضعفان
، عمل به تکلیف ، زهد ، تقوا ، علم ، عرفان و عبودیت از جمله ی آن ها است .
________________________________________

حضرت زهرا ( علیها السلام ) ، یگانه دخت و یادگار رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) می باشد که در تاریخ
جهان اسلام از منزلت و جایگاهی بس مهم بر خوردارند . آن حضرت در نزد پدرش پیامبر خدا بسیار عزت و
احترام داشتند و دارای اسماء مقدسه ای بودند که عبارتند از :

1- صدیقه 2-طاهره 3-راضیه 4-زهرا 5-فاطمه 6-زکیه

هنگامی که حضرت فاطمه ( علها السلام ) از حضرت خدیجه ، بانوی بزرگ اسلام متولد شدند ، بانوان بزرگ و
والا مقام از سوی پروردگار ماموریت یافتند تا حضرت خدیجه را یاری نمایند .

آن گرامی دارای مصهفی بودند که حضرت علی ( علیه السلام ) آن را به خط مبارک خود به نگارش در آوردند .

ایشان ، در بهشت مقامی بس والا و ارجمند دارند ؛ چنانکه وقتی به ایشان لقب " ام ابیها " داده شد ،
مقامش بیشتر روشن شد . حضرت زهرا ( علیها السلام ) در تمام عرصه های زندگی ، به ویژه از لحاظ عفت و
پاکدامنی ، همسر داری و حمایت از ولایت ، سرمشق و الگویی شایسته برای بانوان مسلمان محسوب می
شدند .

آن حضرت در جریان " مباهله " ، پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله ) را همراهی کردند که آیه ی تطهیر و
آیه ی مباهله در همین رابطه نازل گردیده است .

آن بانوی اطهر ، پس از مجاهدت های فراوان و حمایت مستمر از مقام ولایت امیر المومنین ، علی ( علیه
السلام ) ، بین نماز مغرب و عشاء در شهر مدینه و در خانه ی محقر حضرت علی ( علیه السلام ) شهید شدند
.حضرت زهرا ( علیها السلام ) دارای کمالات و خصوصیات بسیاری بودند که ایشان را همواره به عنوان بانویی
بزرگ جلوه می دهد .

امام حسن (ع)، دومین امام بر حق و معصوم است که در پانزدهم ماه مبارک رمضان سال سوم هجرت در شهر مدینه چشم به جهان
هستی گشود و در سال پنجاهم هجرت به دست همسرش«جعده» با زهر به شهادت رسید و در قبرستان بقیع مدفون گردید.


رسول خدا(ص) به ایشان علاقه زیادی داشتند و او را مورد احترام و تکریم قرار می دادند. آن بزرگوار دارای مقامی رفیع بوده و آیات مباهله
(آل عمران-61)، تطهیر(احزاب- 23) و مودّت(شوری-23) در شأن آن حضرت نازل گردیده است.

امام مجتبی(ع) در کنار پدر بزرگوار خود، در جنگ ها نیز حضور فعال داشت و پس از شهادت پدرش سخنرانی های پرشور و بلیغ ایراد
فرموده است.

امام حسن(ع) ابتدا با معاویه که مردی نیرنگ باز و دشمن سرسخت رسول خدا(ص) و خاندان او بود، وارد جنگ شد ولی با نیرنگ های
معاویه در فریب یاران آن حضرت و تطمیع و خریدن آنها، آن امام همام تنها و بی یاور شد و برای حفظ اسلام، به ناچار به صلح با معاویه تن
در داد.

امام حسن(ع) با پنج شرط، مفاد صلح نامه را امضاء کرد ولی از آنجا که معاویه، آدم دروغگو و نیرنگ باز بود، به شرایط منعقده در صلح
اعتنایی نکرد و آنها را زیر پا گذاشت و با تحریک جعده، آن حضرت را با زهر مسموم و به شهادت رسانید.

فرزند گرامی علی ابن ابی طالب(ع) از عالم ترین مردمان روزگار خویش بود و در زهد و تقوا و عبودیت و بندگی ، سرآمد همگان بود.
________________________________________

امام حسین(ع) سومین امام معصوم است که در روز سوم شعبان سال چهارم هجرت در
مدینه متولد شدند و در روز دهم محرم ( عاشورا) در سال 61 هجری در سن 57 سالگی
در سرزمین کربلا به شهادت رسیدند.

امام حسین(ع) بسیار مورد علاقه رسول خدا(ص) بودند، به طوری که پیامبر(ص) دربارة

آن حضرت بارها می فرمود،« حسینٌ مِنّی و أنا مِن حسینٍ‌ اَحَبّ الله مَن اَحَبّ حسیناً.»

یعنی : حسین از من است و من از حسینم، خداوندا ! دوست بدار هر کس که او را

دوست می‌دارد.

امام حسین(ع) هر سه خلیفه را درک کرده بود.

پس از آنکه معاویه از دنیا رفت و پسرش یزید که مردی نالایق و فاسق و شرابخوار بود، به

ناحق و با تلاش پدرش، خلیفة مسلمانان شد، مورد اعتراض مردم قرار گرفت ولی یزید از

طرق گوناگون آنها را وادار به تسلیم و بیعت با خود کرد. در این میان، امام حسین(ع)

بیعت با او را قبول نکرد و فرمود:« هیهات مِن الذّلّةِ»: هرگز زیر باز ذلت و خواری نمی روم!

یزید تصمیم گرفت امام حسین(ع) را از میان بردارد و سرانجام در سال 61 هجری با

سپاهی انبوه و با امکانات فراوان در مقابل لشگر اندک امام حسین(ع) قرار گرفت و پس

از بستن آب به روی امام حسین(ع) و اهل بیت و یارانش، در ظهر عاشورا جنگ سختی

را آغاز کرد و سرانجام امام حسین(ع) به شهادت رسید.

اگر چه 72 تن از یاران امام حسین(ع) در رکاب مولای خود حضرت اباعبدالله به فیض

شهادت نایل آمدند و به ظاهر شکست خوردند ولی از برکت خون مقدس آن شهیدان و

خون امام حسین(ع) ، نام و یاد آنان پس از قرن ها در دل های عاشقان جای گرفته است

و الگوی عشق و ایمان و مبارزه شد و همه می دانیم که کربلا هرگز فراموش نخواهد

شد. پس، به راستی که خون بر شمشیر پیروز شد.
________________________________________

حضرت علی ابن الحسین(ع)، چهارمین امام معصوم است که فرزند امام

حسین(ع) می باشد. آن حضرت در پنجم سال 38 هجری در مدینه متولد و بنا به

وقلی معتبر در سال 95 هجری در سن 57 سالگی در مدینه چشم از جهان

هستی فرو بست. امام زین العابدین در سال 61 هجری در کربلا حضور داشت و

بنا به مشیّت الهی، از دست دشمن مصون ماند تا امامت منقطع نگردد و پس از

جریان کربلا جزء اسیران پیروز بود که توانست پیام خونین کربلا را به گوش

جهانیان برساند و چهرة پلید یزیدیان را افشاء نماید.


آثاری چند به امام زین العابدین منسوب است؛ از جمله، «صحیفه سجادیه» که آن

را زیور آل محمد(ص) هم نامیده اند. این کتاب دارای 54 دعا می باشد.


از دیگر کتب منسوب به آن حضرت، « رسالة حقوق» است که شامل انواع حقوق

ها می باشد. امام به وسیله دعا و راز و نیاز با جامعة آن روز ارتباط برقرار می کرد

و به همان شیوه، مردم را مورد ارشاد و راهنمایی قرار می داد.


چون آن حضرت زیاد سجده می کرد به «سجاد» معروف شده بود. از خصوصیات

بارز آن گرامی، یکی این است که سجدههای طولانی می کرد و در آن حالت

پیوسته گریه و زاری می‌نمود، و دیگر آن که، بسیار دعا می کرد که به «زین

العابدین » هم مشهور گشته است.


امام زین العابدین در رساندن پیام شهیدان مظلوم کربلا به جهانیان، در کنار عمه

اش زینب‌(س) نقش زیادی ایفا کردند و با خطبه های خود، امویان را مفتضح

ساختند.
________________________________________

امام محمد باقر(ع) پنجمین امام است که روز جمعه سوم شعبان ماه صفر در سال

57 هجری در مدینه متولد و در سال 114 در همان شهر شهید شدند و درقبرستان بقیع مدفون گردیدند. آن حضرت به مدت 19 سال عهده دار منصب

امامت بودند که در این دوره از زندگانیش، بنی امیه و بنی عباس به شدت با هم

در حال جنگ و نزاع بودند و قدرت از امویان به بنی العباس منقل گردید.

امام محمد باقر(ع) از فرصت فراهم شده به خوبی استفاده کرد. و بلافاصله جنبش

عظیم دینی و نهضت علمی را بنا نهاد. در این دوران طلایی، صدها کتاب، تألیف و

ترجمه و چندین دانشگاه بزرگ اسلامی در جهان اسلام تأسیس گردید که

دانشگاههای بغداد، بصره، قاهره و مراکش از جمله آنهاست. در مکتب فکری و

دینی آن حضرت، هزاران فیلسوف، مفسّر قرآن، صاحب علم کلام، محدث و

متخصصان سایر رشته های علوم اجتماعی تربیت شدند.

زندگانی آن حضرت در فضیلت، علم و تقوی سپری گردید و ایشان در طول عمر

خویش توانستند شاگردان بزرگی را تربیت کرده و حوزه های علمی متعددی را

تأسیس نمایند.

سرانجام آن امام (ع) بنا به دستور هشام و به وسیله سم به شهادت

رسیدند.فرزندش امام صادق (ع) او را غسل و کفن نمودند و در قبرستان بقیع به

خاک سپردندو آن حضرت در راه خدا بسیار انفاق می کرد و از شدّت عبودیت

همواره می گریستند.
________________________________________

امام صادق(ع) ششمین امام است. آن حضرت، نامش جعفر، لقبش صادق، کنیه

اش ابوعبدالله، تاریخ تولدش 17 ربیع الاول سال 83 هجری قمری و تاریخ

شهادتش 148 هجری می باشد و پیکر پاکش در قبرستان بقیع به خاک سپرده

شده است.


آن بزرگوار در خانواده ای به دنیا آمد که شاهد سجده های طولانی پدرانشان بوده

اند. این ویژگی در روحیه آن حضرت نقش به سزایی داشته است.


علاقه آن حضرت به مباحث تفسیر قرآن و احادیث نبوی در دوران نوجوانی و جوانی

زایدالوصف بود. امام صادق در سن 37 سالگی، پدر بزرگوارش را از دست داد و

پس از آن عهده دار امامت گردید.


منصور، خلیفة ستمگر عباسی، امام را تحت نظر داشت و به خوبی می دانست

که وی به سیاست ظالمانة او توجهی نخواهد کرد.


منصور در دوران حکومت خود هفت مرتبه امام صادق(ع) را به مدینه، ربذه، کوفه و

بغداد احضار نمود و سرانجام با خوراندن سمّ آن حضرت را به شهادت رسانید.


در زمان امام صادق(ع) قیام های زیادی به وقوع پیوست ولی چون امام شیوه

های آنها را صددرصد قبول نداشت، از حمایت آنان خودداری می کردند. از جمله

آن قیامها،« قیام زید» بود.


آن بزرگوار، بنیانگذار مکتب تشیع بود که حوزة علمی وسیعی را تأسیس نمود. در

این حوزه علمی، حدود چهار هزار نفر در علوم و فنون مشغول بودند و شاگردان

بزرگی پرورش یافتند که هر یک از آنها بعد ها صاحب افکار متعالی شدند ودارای

حوزه و شاگردانی گردیدند.


امام با علمای مادّی و درباری احتجاجات زیادی داشت که همة آنان را با دلایل

روشن محکوم می کرد. از جمله خصوصیات بارز آن حضرت، دوست داشتن

انسانها بود. امام انسانها را بسیار دوست می داشت. حتی با غیر مسلمانان

هم با مهربانی رفتار می کرد. صبر و استقامت در راه هدف از اوصاف برجسته

امام صادق (ع) بود.
________________________________________

امام موسی ابن جعفر(ع) صبح روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 در «ابواؤ» ،

محلی بین مکه و مدینه متولد و در 25 رجب سال 83 هجری در سن 55 سالگی

به دستور«هارون الرشید» و به دست « سندی ابن شاهک» و بوسیلة سم در

زندان به شهادت رسیدند و در کاظمین، شهری نزدیک بغداد مدفون گردیدند.

امام موسی ابن جعفر(ع) همانند آباء و اجداد خود هرگز از ایفای نقش خود که

همانا هدایت مردم به سوی اسلام و گسترش ارزش های الهی بود، لحظه های

کوتاهی نکرد.

خلفای ستمگر بنی العباس، آزار و اذیت به امام موسی ابن جعفر را به جایی

رساندند که او را در زندان های نمناک و تاریک بسیار شکنجه کرده و بنا بر قول

های مختلف بین 10 تا 14 سال زندانی نمودند.

مقام علمی و زهد و تقوی آن حضرت و نیز توجه مردم به ایشان،‌دیگر برای هارون

الرشید، خلیفه ظالم عباسی قابل تحمل نبود. به همین جهت، دستور داد امام را

دستگیر و روانة زندان کردند. امام پس از تحمل سخت ترین شکنجه ها، سرانجام

در زندان سندی ابن شاهک یهودی در غربت و بی کسی به شهادت رسیدند.

آن حضرت، دارای کمالات و فضایل فراوانی بودند که از اجدادش به او به ارث رسیده
بود.

آن حضرت، دارای کمالات و فضایل فراوانی بودند که از اجدادش به او به ارث رسیده
بود.

از جمله خصوصیات بارز آن امام، فرو خوردن خشم و غضب بودو به همین جهت، او

را «کاظم» یعنی فرو خورنده خشم و غضب لقب داده اند.
________________________________________

حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) ، هشتمین امام است که در سال 148 هجری

در مدینه متولد و در سال 203 هجری در سن 55 سالگی شهید و در مشهد

مقدس به خاک سپرده شدند. برابر نصّ کتب تاریخی، مأمون، خلیفه ستمگر

عباسی ، ابتدا پیشنهاد خلافت به امام رضا(ع) داد ولی امام هشتم از قبول آن

خودداری فرمود. پس از شکست این طرح فریبکارانه، مأمون به شیوة دیگری

متوسل شد و پیشنهاد ولیعهدی خود را به امام داد. امام هر چند نمی خواست

آن را قبول نماید، ولی بالاجبار و بنا بر مصلحت هایی آن را قبول کرد.مأمون می

خواست از وجود معنوی امام رضا(ع) در بین مردم، جهت استحکام بخشیدن به

حکومت خود نهایت بهره برداری را بنمایدو به همین خاطر، دستور داد امام

رضا(ع)، نماز عید قربان را در میدان شهر بخواند، که این امر نیز موجب افزایش

جایگاه معنوی امام هشتم و تحقیر و رسوایی هر چه بیشتر خلیفه شد. مأمون

به ناچار امام را از اقامة نماز عید منع کرده و کس دیگری را به جای ایشان

گماشت

در بین خلفای عباسی، مأمون از اول سعی داشت با کشاندن امام به صحنة

حکومت، قدرت و نفوذ معنوی آن حضرت را از بین ببرد، ولیکن به این هدف شوم

خود نایل نشد. به همین جهت، تصمیمگرفت تا آن حضرت را به شهادت برساند و

سرانجام به وسیله دانه های سمی انگور آن امام غریب را به شهادت رساند

راضی به رضای حق بودن از مهمترین خصوصیات بارز آن امام همام بود که در راه

حضرت دوست، هر سختی را تحمل می کرد
________________________________________

امام محمد تقی(ع) ، نهمین امام معصوم است که در سال 195 هجری در مدینه

منوّره متولد و در سال 220 هجری در سن 25 سالگی به شهادت رسیدند و در

کاظمین در کشور عراق به خاک سپرده شدند. مدت دوران امامت آن حضرت

امام جواد(ع) ، جوان ترین امامان شیعه است که در سن هفت سالگی به امر

خداوند متعال به امامت برگزیده شد، دوران طفولیت آن حضرت یکی از شگفتی

های امامان به شمار می رود.حضرت جواد(ع) با وجود سن کمی که داشت، از

کارهای کودکانه دوری می کرد و با اسباب‌بازی و بازی های کودکانه خود را سرگرم

نمی ساخت. آن حضرت در سن چهار سالگی حرف هایی رسا وپرمعنا می زد و

افکار عالمانه ای داشت که یاد آور سخن گفتن حضرت مسیح در گهواره بود.

مأمون که امام رضا(ع) پدر بزرگوار امام جواد (ع) را به شهادت رسانده بود. برای

رهایی از این خیانت بزرگ ، فکر شیطانی به سرش زد و تصمیم گرفت امام

جواد(ع) را به بغداد آورده و او را طوری تربیت نماید که به دربار وابسته باشد و در

ضمن، پیشاپیش از خطر احتمالی جلوگیری کرده باشد. به همین جهت، تصمیم

گرفت دخترش را به ازدواج امام جواد(ع) درآورد و همین کار را هم کرد، ولی امام

جواد(ع) علاقه ای به آن دختر نداشت و به خوبی می دانست او لیاقت همسری

وی را ندارد. به همین دلیل، تصمیم گرفت زنی دیگر اختیار نماید.

امام جواد(ع) علی رغم سن کمی که داشت، همواره با علمای بزرگ دربار به

بحث و گفت و گو می پرداخت و با دلایل متقن و روشن ، آنها را محکوم و یا قانع

کرده و مغرضان و کینه ورزان را تحقیر و مفتضح می ساخت. تا اینکه کینة امام در

دل مغرضان و کینه ورزان قرار گرفت . سرانجام ، آنها مأمون را تحریک و مأمون

ملعون، امام را شهید کرد.

توجه به محرومین وجود و بخشش از خصوصیات بارز امام نهم می باشد. 17 سال بود.
________________________________________

امام هادی(ع) دهمین امام بر حق و معصوم است که در 15 ذی الحجّه سال

دفن گردیدند.

دوران امامت امام دهم مصادف بود با خلافت شش نفر از خلفای عباسی که

عبارت بودند از:

1-المعتصم 2- الواثق 3- المتوکل

4- المنتصر 5- المستعین 6- المعتّز


این خلفاؤ دارای روحیة ظلم و ستمگری بودند و عمر خود را در لهو لعب و خوش

گذرانی سپری کردند.


با عنایت به اینکه امام هادی(ع) در میان مردم دارای پایگاه مستحکم و عمیق

بودند، متوکل عباسی این موفقیت را مانعی بزرگ برای حکومت ضد مردمی خود

می دید. به همین دلیل، او به منظور جلوگیری از نفوذ امام(ع) در میان امت

اسلامی ، ابتدا آن حضرت را محدود و سپس تحت فشارهای روحی و روانی

شدید قرار داد.


«متوکل عباسی» برای اینکه به اعمال خلاف و ضد مردمی خود ادامه دهد، دستور

داد امام هادی(ع) را به سامرّا تبعید کردند. امام هادی(ع) علاوه بر تدریس و

تفسیر علوم و فنون اسلامی، شاگردان زیادی را پرورش دادند.


آن حضرت، بیشترین سعی و تلاش خود را در زمینة نهضت اسلامی علمی و فقه

شیعه به کار بست و شاگردان زیادی را تربیت کرد. این جنبش فکری امام(ع) به

فرزندش امام حسن عسگری(ع) انتقال یافت. امام هادی(ع) پس از عمری

فداکاری و مبارزه با خلفای ظالم عباسی، روز دوشنبه 28 جمادی الاخر سال

خود در سامرّا به شهادت رسیدند.


عبودیت مطلق ذات حق تعالی و علم و فضیلت از جمله خصوصیات بارز امام

هادی(ع) بود. 212 در مدینه متولد و در ماه رجب سال 254 هجری به شهادت رسیدند ودر سامّرا  254 هجری به وسیلة سمّی که «المعتّز عباسی» به آن حضرت خوراند، در خانة
________________________________________

حضرت امام حسن عسگری(ع) یازدهمین امام شیعیان است که در سال

شخصی خود در سامزّا به شهادت رسیدند.

زندگی امام حسن عسگری(ع) به سه دوره تقسیم می شود:

دوره اول: در این دوره، امام 13 سال در مدینه زندگی کرد.


دوره دوم: در این دوره، امام 10 سال در سامرّا زندگی کرد که قبل از امامت آن

حضرت بود.

دوره سوم: این زمان ، دوره امامت آن حضرت می باشد که پنج سال بیشتر طول

نکشید.

خلفای عباسی همواره امام را تهدید می کردند و او را محدود ساخته بودند. ولی

آن حضرت، هرگر تسلیم فشارهای روحی و روانی آنها نگردید.

امام حسن عسگری(ع) که پناهگاه مسلمانان و محرومان بودند و بسیاری از

گرفتاری مردم را بر طرف می کردند، توسط المعتصم، در سامرّا و در میان قشون

عظیم، زندانی و محصور گردید.

امام یازدهم دارای کمالات و معجزاتی بودند که باعث می شد تا زندانبانان از

شکنجة آن حضرت دست بردارند.

امام(ع) از فرصت های به دست آمده استفاده می کردند و سعی داشتند زمینه را

برای غیبت فرزندش امام مهدی(عج) فراهم نمایند.


امام حسن عسگری(ع) از 22 سالگی به مدت 6 سال در زندان «معتمد» خلیفه

ستمگر عباسی به سر می بردند. آن حضرت، در این مدّت، بر اثر فشارهای روانی

و شرایط سخت زندان، بسیار لاغر و نحیف و مریض شدند وسرانجام، در

جود و بخشش و رفع مشکلات محرومین و مستمندان از خصوصیات اخلاقی آن

حضرت محسوب می شود. 232 هجری در مدینه‌النّبی متولد و در سال 260 در سن 28 سالگی در منزل 28 سالگی به شهادت رسیدند.
________________________________________
حضرت مهدی صاحب الزمان(عج) ،دوازدهمین و آخرین امام بر حق و برگزیدة

خداست . وی در نیمة شعبان سال 255 هجری در سامرّا به دنیا آمد، هنگامی که

پدر بزرگوارش شهید شدند. آن حضرت پنج سال سن داشت. وی همانند جدّش

امام محمد تقی که در چهار سالگی به امامت رسیده بود، در سن پنچ سالگی

به مسند امامت برگزیده شدند، و در همین اوان، بنا به مشیّت خداوند از دیده ها

پنهان و تاکنون در غیبت به سر می بریند.

همان طور که بیان شد، غیبت صغری آن حضرت نیز از پنج سالگی شروع و

ارتباطش با جامعه قطع گردید. در این مدت« نوّاب اربعه» ، نمایندگان آن حضرت

بودند.


نوّاب آن حضرت عبارت بودند از :


1-ابوعَمر عثمان بن سعید


2-ابوالقاسم حسین بن روح


3-ابوجعفر محمد بن عثمان


4-علی بن محمد ثَمّری.


پس از 70 سال که از غیبت صغری آن حضرت گذشته بود، غیبت کبری وی شروع

شد که تا اکنون ادامه دارد. در این مدّت، افراد مؤمن و پرهیزکار، موفق شده اند آن

حضرت را زیارت و ملاقات نمایند. بنابر روایات معتبر اسلامی، « انتظار فرج امام

زمان» ، عبادت محسوب می‌شود. برای ظهور آن حضرت، علائمی بر شمرده اند

که در متن درس به آنها اشاره شده است.



شیعیان معتقدند که امام زمان(عج) روزی به ازن خداوند ظهور می کند که با

ظهورش، جهان را پر از عدل و داد می نماید و جّباران را درهم می کوبد.


از ویژگی های منحصر به فرد آن حضرت این بود که در طفولیت به امامت برگزیده

شدند؛ همان طور که عیسی (ع) در گهواره سخت می گفت و نیز خداوند به وی

در سن پنج سالگی، مقام حکمت و قضاوت عنایت فرمود. 1-ابوعَمر عثمان بن سعید 2-ابوالقاسم حسین بن روح 3-ابوجعفر محمد بن عثمان 4-علی بن محمد ثَمّری.




چهارده معجزه از چهارده معصوم

چهارده معجزه از چهارده معصوم
معجزه پیامبر(ص) : دو نیم کردن ماه
شب چهاردهم ماه ذی الحجه بود. چهارده نفر از مشرکان به حضور پیامبر آمدند و به او گفتند : پیامبری نیست مگر این که برای پیامبری خود نشانه ای داشته باشد نشانه نبوت تو در این شب کدام است ؟
پیامبر فرمد چه نشانه ای می خواهید ؟
مشرکان گفتند : اگر نزد خدا منزلتی داری به ماه دستو ده تا دو نیم شود.
جبریل نازل شد و گفت : ای محمد خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید من به همه اشیاء دستو دادم از تو اطاعت کنند . حضرت سربه آسمان بلند کرد و به ماه دستو داد دو نیمه شود ماه دو نیم شد و پیامبر سجده شکر به جا آورد و به حاضران فرمود: ببینید و شاهد باشید آن گاه مشرکان گفتند : هر دو نیمه را مماه به هم متصل شوند حضرت امر کرد و ماه به شکل اول بازگشت .
مشرکان با دیدن این معجزه آشکار گفتند : یا محمد وقتی مسافران از ما از شام و یمن باز گشتند از آنها سوال می کنیم که در این شب چه مشاهده کردند اگر آنچه را که ما دیده ایم آنها نیز دیده باشتند می فهمیم که این یک معجزه الهی بوده است اما اگر چنین مشاهده ای نداشته باشند می فهمیم ما را سحر کرده ای مسافران آمدند و گواهی دادند و سوره قمر نازل شد ( که اولین آیه آن به دو نیم شدن ماه اشاره دارد .
 
معجزه حضرت فاطمه(س) :سخن با فرشته
امام صادق (ع) فرمود : فاطمه را محدثه می گویند زیرا فرشته ها از آسمان به پایین می آمدند و به او ندا می دادند همان گونه که مریم دختر عمران ندا داده می شد و می گفتند :< یا فاطمه ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین  یا فاطمه  اقتنی لربک و اسجدی و ارکعی مع الرکعین >   
( ای فاطمه خداوند تو را برگزید و پاک گردانید وبر زنان جهانیان بر گزید ای فاطمه پروردگارت را اطاعت نما و سجده و رکوع کن .)
پس فاطمه با فرشته ها سخن می گفت و با آن ها با او سخن می گفتند
 
معجزه امام علی:
برگشت خورشید
وقتی امام علی (ع) با اصحاب خود به بابل رفت در بین راه مکان مناسبی برای نماز نیافتند ودر جست و جوی آم بودند تا به مکانی رسیدند که از همه جا بهتر بود اما نزدیک بود تا خورشید غروب کند اگر چه امام نماز خود را با عده ای از اصحاب خود اقامه کرده بود اما جمع زیادی ازآنها نماز نخوانده بودند و از این رو درباره نماز خود به سخن پرداختند .
وقتی امام سخنان آنها را شنید از خدای تعالی در خواست کرد که خورشید را برای او برگرداند تا اصحابش نماز خود را در وقت به جا آورند خداوند دعای او را مستجاب کرد و خورشید را بر گرداند به گونه ای که وقت نماز عصر بود . وقتی به آخر نماز رسیدند و سلام نماز را به پایان بردند خورشید غروب کرد .
مردم از ظهور این معجزه به تسبیح و تهلیل و استغفار و حمد فراوان خداوند پرداختند و این خبر در همه جا منتشر گردید.
معجزه  امام حسن:
سبز شدن درخت خشکیده
در یکی از سفر هایی که امام حسن (ع) به عمره می رفت یکی از شیعیانش که از فرزندان زیبر بود با او همراه بود . در یکی از آبگاه های بین راه در زیر درخت خرمایی که از تشنگی خشک شده بود فرود آمدند شیعه همراه سر بلند کرد و گفت اگر این درخت خرمای تازه داشت می خوردیم . امام فرمودند : خرما میل داری ؟
جواب داد : آری
امام دست به آسمان بلند کرد و به سخنی که من نفهمیدم دعا کرد . آن گاه درخت سرسبز شد و برگ و خرما به بار آورد . از درخت بالا رفتند و آنچه خرما داشت چیدند و برای آنه کافی بود . 
________________________________________
معجزه امام حسین : خبر از کشندگان خود خود
حذیفه گوید: من شندیم که حسین بن علی می گوید: به خدا قسم سرکشان بنی امیه بر قتل من اجتماع می کنند و جلو تر از همه ی آنها عمر سعد است و این خبر را در زمان حیات پیامبر (ص) می داد .
عرض کردم : آیا این خبر را رسول خدا به شما داده است ؟
امام فرمود : نه .
نزد پیامبر رفتم و او را از این خبر آگاه کردم . حضرت فرمود : علم من علم اوست و علم او علم من است . زیرا ما قبل از ایجاد ووجودات به حقیقت آنها آگاه بودیم .
معجزه امام سجاد : ماموریت شیرها
در یکی از سفر های حج که امام سجاد (ع) از مدینه به سوی مکه حرکت می کرد به بیابانی رسید که در آنجا دزدی سر راه مردم را می گرفت . وقتی امام را دید گفت : پایین بیا ! امام فرمود : از من چه می خواهی ؟
_ میخواهم تو را بکشم و آنچه داری را به غارت برم .
امام : من آنچه دارم بین خود وتو تقسیم می کنم و انچه به تو می دهم برای تو حلال باشد .
دزذ : من به تقسیم راضی نیستم .
امام : آنچه می خواهی بردار و به اندازه نیاز برای من بگذار .
اما دزد این پیشنهاد را هم رد کرد .
امام به فرمود : پروردگار تو کجاست  ؟
_ پروردگار من در خواب است .
در این هنگام دو شیر از بیابان آمدند و او را دریدند و به هلاکت رساندند .
امام به او فرمود : گمان کردی پروردگارت از تو درخواب و غفلت است؟
معجزه امام محمد باقر :تعلیم اسم اعظم
عمر بن حنظله گوید : به امام باقر عرض کردم گمان می کنم نزد شما منزلتی داشته باشم .
امام فرومود : همین طور است .
آنگاه به او عرض کردم : من درخواستی از شما دارم اسم اعظم را به من بیاموز.
امام فرمود : طاقت آنرا داری ؟ گفتم بلی .فرمود : داخل انه شو .
سپس دست خود را بر زمین گذار و ناگاه خانه تاریک شد و لرزه بر اندام عمر بن حنظله افتاد .
امام فرمود : چه می گویی باز هم آماده ی آموزش اسم اعظم هستی ؟
عمر بن حنظله : خیر آن گاه امام دست را از زمین برداشتو خانه به حالت اول بازگشت .
 
 
معجزه امام صادق : آگاهی از زبان حیوانات
سالم گوید : ما در حیات منزل امام صادق(ع) بودیم که گنجشک ها فریاد می زدند . حضرت فرمود : می فهمید چه می گویند ؟
عرض کردیم : فدایت شویم ما از زبان آنها آگاهی نداریم که چه می گویند .
فرمود: می گویند  خداوندا ما مخلوقی از مخلوقات تو هستیم و نیاز مند رزق تو می باشیم ما غذا بده و سیراب کن .
 
معجزه امام کاظم : زنده کردن گاو مرده
امام در منی از کنار زنی عبور کرد که در حال گریه کردن بود و فرزندانش نیز ذور او می گریستند . گریه آنها از این رو بود که گاو آنها مردهبود .
امام نزد آنها رفت و به آن زن فرمود : چرا گریه می کنی ؟
گفت : ای بنده خدا مت فرزندان یتیمی دارم و گاوی داشتم که معشیت خود و کودکانم را تامین می کرد اما آن گاو مرد و من کودکانم بیچاره شدیم .
حضرت فرمود : می خواهی آن را برای تو زنده کنم ؟
زن پاسخ داد : اری ای بنده خدا .
امام به کناری رفت و دو رکعت نماز گزارد و اندکی دست بلند کرد و لب هایش را حرکت داد آنگاه برخواست و گاو را صدا کرد و با سر عصا یا پای خود به او زد گاو از جای خود برخواست . وقتی زن نگاهش به گاو افتاد فریاد کشبپید و گفت : به پروردگار کعبه این مرد عیسی بن مریم است .
امام به میان مردم رفت و از آنجا گذشت .
معجزه امام رضا :معجزه نور
راوی گوید : شبی به محضر امام رضا رسیدم . تاریکی همه جا را فرا گرفته بود و امام رضا در یکی از اتاق های داخلی منزل بود . حضرت دست خود را بلند کرد و با حرکت دست او خانه چنان روشن شد که گویی ده  چراغ در آن روشن کرده باشند در این هنگام مردی اجازه ورود خواست . امام دست خود را پایین آورد و به او اجازه ورود داد.
معجزه امام جواد : میوه اوردن درخت خشکیده
وقتی امام جواد به خیابان شهر کوفه رسید به منزل مسیب وارد شد . در صحن آن درخت سدر خشک شده ای بود حضرت کوزه ابی در خواست کرد ئر زیر آن درخت وضو گرفت و نماز مغرب و عشا را اقامه کرد و دو سجده شکر بجا اورد بعد از ان دیدند که درخت برگ ومیوه داد و همه از آن شگفت زده شدند و از میوه آن (کنار ) خوردند و آن را شیرین یافتند .
معجزه امام هادی :طی الارض
اسحاق جلاب می گوید : گوسفندان زیاری را برای حضرت خریداری کردم آن گاه مرا خواست و از اصطبل منزلش به جای وسیعی برد که من آنجا را نمی شناختم و در آنجا گوسفندان را به هر که دستور داد تقسیم کردم سپس روز ترویه ( هشتم ذی الحجه ) شد من خواستم به بغداد بر گردم .
امام به من فرمود : فردا نزد ما باش و روز بعد برو من ماندم و روز عرفه را هم نزد او بودم و شب عید قربان را هم در ایوان خانه اش خوابیدم . هنگام سحر نزد من آمد و فرمود : ای اسحاق بر خیز ! من بر خواستم و چون چشم باز کردم خود را در خانه ام در بغداد دیدم . خدمت پدرم رسیدم و در کنار رفیقانم نشستم و به آنها گفتم روز عرفه را در سامره بودم و روز عید در بغداد
معجزه امام حسن عسکری : حرکت قلم بر کاغذ
ابی هاشم گوید : بر امام حسن عسکری وارد شدم و در حالی که مشغول نوشتن بود وقت نماز فرا رسید . حضرت نوشته را کتار گذاشت و بر خاست تا مهیای نماز شود و من که دیدم قلم همچنان بر روی کاغذ حرکت می کرد و می نوشت تا به پایان صفحه رسید و من از مشاهده این امر به سجده افتادم
وقتی امام نماز را به پایان رساند قلم را به دست گرفت
معجزه امام مهدی (ع)
مهم ترین معجزه این حضرت غیبت کبری ایشان از سال 329 هجری قمری تا به اکنون ( سال 1433 ) هجری قمری است می باشد


زندگینامه امام سجاد(ع)

حضرت سجاد ( ع )
نام معصوم ششم علی ( ع ) است . وی فرزند حسین بن علی بن ابیطالب ( ع ) و ملقب به "سجاد" و "زین العابدین " می باشد . امام سجاد در سال 38هجری در مدینه ولادت یافت . حضرت سجاد در واقعه جانگداز کربلا حضور داشت ولی به علت بیماری  و تب شدید از آن حادثه جان به سلامت برد ، زیرا جهاد از بیمار برداشته شده است و پدر بزرگوارش - با همه علاقه ای که فرزندش به شرکت در آن واقعه داشت - به او اجازه جنگ کردن نداد . مصلحت الهی این بود که آن رشته گسیخته نشود و امام سجاد وارث آن رسالت بزرگ ، یعنی امامت و ولایت گردد . این بیماری موقت چند روزی  بیش ادامه نیافت و پس از آن حضرت زین العابدین 35سال عمر کرد که تمام آن مدت به مبارزه و خدمت به خلق و عبادت و مناجات با حق سپری شد . سن شریف حضرت سجاد ( ع ) را در روز دهم محرم سال 61هجری که بنا به وصیت پدر و امر خدا و رسول خدا ( ص ) به امامت رسید ، به اختلاف روایات در حدود 24 سال نوشته اند . مادر حضرت سجاد بنا بر مشهور "شهربانو" دختر یزدگرد ساسانی بوده است . آنچه در حادثه کربلا بدان نیاز بود ، بهره برداری از این قیام و حماسه بی نظیر و نشر پیام شهادت حسین ( ع ) بود ، که حضرت سجاد ( ع ) در ضمن اسارت با عمه اش زینب ( ع ) آن را با شجاعت و شهامت و قدرت بی نظیر در جهان آن رو فریاد کردند . فریادی که طنین آن قرنهاست باقی مانده و - برای همیشه - جاودان خواهد ماند . واقعه کربلا با همه ابعاد عظیم و بی مانندش پر از شور حماسی و وفا و صفا و ایمان خالص در عصر روز عاشورا ظاهرا به پایان آمد ، اما مأموریت حضرت سجاد ( ع ) و زینب کبری ( س ) از آن زمان آغاز شد . اهل بیت اسیر را از قتلگاه عشق و راهیان به سوی  "الله " و از کنار نعشهای پاره پاره به خون خفته جدا کردند . حضرت سجاد ( ع ) را در حال بیماری بر شتری بی هودج سوار کردند و دو پای  حضرتش را از زیر شکم آن حیوان به زنجیر بستند . سایر اسیران را نیز بر شتران سوار کرده ، روانه کوفه نمودند . کوفه ای که در زیر سنگینی و خفقان حاکم بر آن بهت زده بر جای  مانده بود و جرأت نفس کشیدن نداشت ، زیرا ابن زیاد دستور داده بود رؤسای قبایل مختلف را به زندان اندازند و مردم را گفته بود بدون اسلحه از خانه ها خارج شوند . در چنین حالتی دستور داد سرهای مقدس شهدا را بین سرکردگان قبایلی که در کربلا بودند تقسیم و سر امام شهید حضرت ابا عبد الله الحسین را در جلو کاروان حمل کنند . بدین صورت کاروان را وارد شهر کوفه نمودند . عبید الله زیاد می خواست وحشتی در مردم ایجاد کند و این فتح نمایان خود را به چشم مردم آورد . با این تدبیرهای امنیتی چه شد که نتوانستند جلو بیانات آتشین و پیام کوبنده زن پولادین تاریخ حضرت زینب ( س ) را بگیرند ؟ گویی مردم کوفه تازه از خواب بیدار شده و دریافته اند که این اسیران ، اولاد علی ( ع ) و فرزندان پیغمبر اسلام ( ص ) می باشند که مردانشان در کربلا نزدیک کوفه به شمشیر بیداد کشته شده اند . همهمه از مردم برخاست و کم کم تبدیل به گریه شد . حضرت سجاد ( ع ) در حال اسارت و خستگی و بیماری به مردم نگریست و فرمود : اینان بر ما می گریند ؟ پس عزیزان ما را چه کسی کشته است ؟ زینب خواهر حسین ( ع ) مردم را امر به سکوت کرد و پس از حمد و ثنای خداوند متعال و درود بر پیامبر گرانقدرش ، حضرت محمد ( ص ) فرمود : "... ای اهل کوفه ، ای حیلت گران و مکراندیشان و غداران ، هرگز این گریه های شما را سکون مباد . مثل شما ، مثل زنی است که از بامداد تا شام رشته خویش می تابید و از شام تا صبح به دست خود بازمی گشاد . هشدار که بنای ایمان بر مکر و نیرنگ نهاده اید ..." . سپس حضرت زینب ( ع ) مردم کوفه را سخت ملامت فرمود و گفت : "همانا دامان شخصیت خود را با عاری و ننگی بزرگ آلود کردید که هرگز تا قیامت این آلودگی را از خود نتوانید دور کرد . خواری و ذلت بر شما باد . مگر نمی دانید کدام جگرگوشه از رسول الله ( ص ) را بشکافتید ، و چه عهد و پیمان که بشکستید ، و بزرگان عترت و آزادگان ذریه او را به اسیری  بردید ، و خون پاک او به ناحق ریختید ..." . مردم کوفه آنچنان ساکت و آرام شدند که گویی مرغ بر سر آنها نشسته ! سخنان کوبنده زینب ( ع ) که گویا از حلقوم پاک علی ( ع ) خارج می شد ، مردم بی وفای کوفه را دچار بهت و حیرت کرد . شگفتا این صدای علی ( ع ) است که گویا در فضای  کوفه طنین انداز است ... . امام سجاد ( ع ) عمه اش را امر به سکوت فرمود . ابن زیاد دستور داد امام سجاد ( ع ) و زینب کبری و سایر اسیران را به مجلس وی آوردند ، و در آن جا جسارت را نسبت به سر مقدس حسین ( ع ) و اسیران کربلا به حد اعلا رسانید ، و آنچه در چنته دناءت و رذالت داشت نشان داد ، و آنچه لازمه پستی ذاتش بود آشکار نمود .
پیام خون و شهادت
ابن زیاد یا پسر مرجانه اسیران کربلا را پس از مکالماتی که در مجلس او ب آنان روی داد ، دستور داد به زندانی پهلوی مسجد اعظم کوفه منتقل ساختند ، و دستور داد سر مقدس امام ( ع ) را در کوچه ها بگردانند تا مردم دچار وحشت شوند . یزید در جواب نامه ابن زیاد که خبر شهادت حسین ( ع ) و یارانش و اسیر کردن اهل و عیالش را به او نوشته بود ، دستور داد سر حسین ( ع ) و همه یارانش را و همه اسیران را به شام بفرستند . بر دست و پا و گردن امام همام حضرت سجاد زنجیر نهاده ، بر شتر سوارش کردند و اهل بیت را چون اسیران روم و زنگبار بر شتران بی جهاز سوار کردند و راهی شام نمودند . اهل بیت عصمت از راه بعلبک به شام وارد شدند . روز اول ماه صفر سال 61هجری - شهر دمشق غرق در شادی و سرور است ، زیرا یزید اسیران کربلا را که اولاد پاک رسول الله هستند ، افراد خارجی و یاغیگر معرفی کرده که اکنون در چنگ آنهایند - یزید دستور داد اسیران و سرهای  شهدا را از کنار "جیرون " که تفریحگاه خارج از شهر و محل عیش و عشرت یزید بود عبور دهند . یزید از منظر جیرون اسیران را تماشا می کرد و شاد و مسرور به نظر می رسید ، همچون فاتحی بلا منازع ! در کنار کوچه ها مردم ایستاده بودند و تماشا می کردند . پیرمردی از شامیان جلو آمد و در مقابل قافله اسیران بایستاد و گفت : "شکر خدای را که شما را کشت و شهرهای اسلام را از شر مردان شما آسوده ساخت و امیر المؤمنین یزید را بر شما پیروزی داد" . امام زین العابدین ( ع ) به آن پیرمردی  که در آن سن و سال از تبلیغات زهرآگین اموی در امان نمانده بود ، فرمود : "ای  شیخ ، آیا قرآن خوانده ای ؟" . گفت : آری . فرمود : این آیه را قراءت کرده ای  : قل لا أسئلکم علیه أجرا الا المودة فی القربی . گفت : آری . امام ( ع ) فرمود : آن خویشاوندان که خداوند تعالی به دوستی آنها امر فرموده و برای رسول الله اجر رسالت قرار داده ماییم . سپس آیه تطهیر را که در حق اهل بیت پیغمبر ( ص ) است تلاوت فرمود : "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا" . پیرمرد گفت : این آیه را خوانده ام . امام ( ع ) فرمود : مراد از این آیه ماییم که خداوند ما را از هر آلایش ظاهر و باطن پاکیزه داشته است . پیرمرد بسیار تعجب کرد و گریست و گفت چقدر من بی خبر مانده ام . سپس به امام ( ع ) عرض کرد : اگر توبه کنم آیا توبه ام پذیرفته است ؟ امام ( ع ) به او اطمینان داد . این پیرمرد را به خاطر همین آگاهی شهید کردند . باری ، قافله اسیران راه خدا را در جلو مسجد جامع دمشق متوقف ساختند . سپس آنها را در حالی که به طنابها بسته بودند به زندانی  منتقل کردند . چند روزی  را در زندان گذراندند ، زندانی خراب . به هر حال یزید در نظر داشت با دعوت از برجستگان هر مذهب و سفیران و بزرگان و چاپلوسان درباری مجلسی فراهم کند تا پیروزی ظاهری خود را به همه نشان دهد . در این مجلس یزید همان جسارتی را نسبت به سر مقدس حضرت سید الشهداء انجام داد که ابن زیاد ، دست نشانده پلیدش در کوفه انجام داده بود . چوب دستی خود را بر لب و دندانی نواخت که بوسه گاه حضرت رسول الله ( ص ) و علی مرتضی و فاطمه زهرا علیهما السلام بوده است . وقتی  زینب ( ع ) این جسارت را از یزید مشاهده فرمود و اولین سخنی که یزید به حضرت سید سجاد ( ع ) گفت چنین بود : "شکر خدای را که شما را رسوا ساخت " ، بی درنگ حضرت زینب ( ع ) در چنان مجلسی بپاخاست . دلش به جوش آمد و زبان به ملامت یزید و یزیدیان گشود و با فصاحت و بلاغت علوی پیام خون و شهادت را بیان فرمود و در سنگر افشاگری پرده از روی سیه کاری یزید و یزیدیان برداشت ، و خلیفه مسلمین را رسواتر از مردم کوفه نمود . اما یزید سر به زیر انداخت و آن ضربات کوبنده و بر باد دهنده شخصیت کاذب خود را تحمل کرد ، و تنها برای جواب بیتی خواند که ترجمه آن این است : "ناله و ضجه از داغدیدگان رواست و زنان اجیر نوحه کننده را مرگ درگذشته آسان است " .
امام سجاد ( ع ) در دمشق
علاوه بر سخنانی که حضرت سجاد ( ع ) با استناد به قرآن کریم فرمود و حقیقت را آشکار کرد ، حضرت زین العابدین ( ع ) وقتی با یزید روبرو شد - در حالی که از کوفه تا دمشق زیر زنجیر بود - فرمود : ای یزید ، به خدا قسم ، چه گمان می بری اگر پیغمبر خدا ( ص ) ما را به این حال بنگرد ؟ این جمله چنان در یزید اثر کرد که دستور داد زنجیر را از آن حضرت برداشتند ، و همه اطرافیان از آن سخن گریستند . فرصت بهتری که در شام به دست امام چهارم آمد ، روزی بود که خطیب رسمی  بالای منبر رفت و در بدگویی علی ( ع ) و اولاد طاهرینش و خوبی معاویه و یزید داد سخن داد . امام سجاد ( ع ) به یزید گفت : به من هم اجازه می دهی روی این چوبها بروم و سخنانی بگویم که هم خدا را خشنود سازد و هم برای مردم موجب اجر و ثواب باشد ؟ یزید نمی خواست اجازه دهد ، زیرا از علم و معرفت و فصاحت و بلاغت خانواده عصمت علیهم السلام آگاه بود و بر خود می ترسید . مردم اصرار کردند . ناچار یزید قبول کرد . امام چهارم ( ع ) پای به منبر گذاشت و آنچنان سخن گفت که دلها از جا کنده شد و اشکها یکباره فرو ریخت و شیون از میان زن و مرد برخاست . خلاصه بیانات امام ( ع ) چنین بود : "ای مردم شش چیز را خدا به ما داده است و برتری ما بر دیگران بر هفت پایه است . علم نزد ماست ، حلم نزد ماست ، جود و کرم نزد ماست ، فصاحت و شجاعت نزد ماست ، دوستی قلبی مؤمنین مال ماست . خدا چنین خواسته است که مردم با ایمان ما را دوست بدارند ، و این کاری است که دشمنان ما نمی توانند از آن جلوگیری کنند" . سپس فرمود : "پیغمبر خدا محمد ( ص ) از ماست ، وصی او علی بن ابیطالب از ماست ، حمزه سید الشهداء از ماست ، جعفر طیار از ماست ، دو سبط این امت حسن و حسین ( ع ) از ماست ، مهدی این امت و امام زمان از ماست " . سپس امام خود را معرفی کرد و کار به جایی رسید که خواستند سخن امام را قطع کنند ، پس دستور دادند تا مؤذن اذان بگوید . امام ( ع ) سکوت کرد . تا مؤذن گفت : اشهد ان محمدا رسول الله . امام عمامه از سر برگرفت و گفت : ای مؤذن تو را به حق همین محمد خاموش باش . سپس رو به یزید کرد و گفت : آیا این پیامبر ارجمند جد تو است یا جد ما ؟ اگر بگویی جد تو است همه می دانند دروغ می گویی ، و اگر بگویی جد ماست ، پس چرا فرزندش حسین ( ع ) را کشتی ؟ چرا فرزندانش را کشتی ؟ چرا اموالش را غارت کردی ؟ چرا زنان و بچه هایش را اسیر کردی ؟ سپس امام ( ع ) دست برد و گریبان چاک زد و همه اهل مجلس را منقلب نمود . براستی  آشوبی به پا شد . این پیام حماسی عاشورا بود که به گوش همه می رسید . این ندای  حق بود که به گوش تاریخ می رسید . یزید در برابر این اعتراضها زبان به طعن و لعن ابن زیاد گشود و حتی بعضی از لشکریان را که همراه اسیران آمده بودند - بظاهر - مورد عتاب و سرزنش قرار داد . سرانجام بیمناک شد و از آنان روی پوشید و سعی کرد کمتر با مردم تماس بگیرد . به هر حال ، یزید بر اثر افشاگریهای امام ( ع ) و پریشان حالی اوضاع مجبور شد در صدد استمالت و دلجویی حال اسیران برآید . از امام سجاد ( ع ) پرسید : آیا میل دارید پیش ما در شام بمانید یا به مدینه بروید ؟ امام سجاد ( ع ) و زینب کبری ( ع ) فرمودند : میل داریم پهلوی  قبر جدمان در مدینه باشیم .
حرکت به مدینه
در ماه صفر سال 61هجری اهل بیت عصمت با جلال و عزت به سوی مدینه حرکت کردند . نعمان بن بشیر با پانصد نفر به دستور یزید کاروان را همراهی کرد . امام سجاد و زینب کبری و سایر اهل بیت به مدینه نزدیک می شدند . امام سجاد ( ع ) محلی در خارج شهر مدینه را انتخاب فرمود و دستور داد قافله در آنجا بماند . نعمان بن بشیر و همراهانش را اجازه مراجعت داد . امام ( ع ) دستور داد در همان محل خیمه هایی برافراشتند . آنگاه به بشیر بن جذلم فرمود مرثیه ای بسرای و مردم مدینه را از ورود ما آگاه کن . بشیر یکسر به مدینه رفت و در کنار قبر رسول الله ( ص ) با حضور مردم مدینه ایستاد و اشعاری  سرود که ترجمه آن چنین است : "هان ! ای مردم مدینه شما را دیگر در این شهر امکان اقامت نماند ، زیرا که حسین ( ع ) کشته شد ، و اینک این اشکهای من است که روان است . آوخ ! که پیکر مقدسش را که به خاک و خون آغشته بود در کربلا بگذاشتند ، و سرش را بر نیزه شهر به شهر گردانیدند" . شهر یکباره از جای کنده شد . زنان بنی هاشم صدا به ضجه و ناله و شیون برداشتند . مردم در خروج از منزلهای  خود و هجوم به سوی خارج شهر بر یکدیگر سبقت گرفتند . بشیر می گوید : اسب را رها کردم و خود را به عجله به خیمه اهل بیت پیغمبر رساندم . در این موقع حضرت سجاد ( ع ) از خیمه بیرون آمد و در حالی که اشکهای روان خود را با دستمالی پاک می کرد به مردم اشاره کرد ساکت شوند ، و پس از حمد و ثنای الهی لب به سخن گشود و از واقعه جانگداز کربلا سخن گفت . از جمله فرمود : "اگر رسول الله ( ص ) جد ما به قتل و غارت و زجر و آزار ما دستور می داد ، بیش از این بر ما ستم نمی رفت ، و حال اینکه به حمایت و حرمت ما سفارش بسیار شده بود . به خدا سوگند به ما رحمت و عنایت فرماید و از دشمنان ما انتقام بگیرد" . سپس امام سجاد ( ع ) و زینب کبری ( ع ) و یاران و دلسوختگان عزای حسینی  وارد مدینه شدند . ابتدا به حرم جد خود حضرت رسول الله ( ص ) و سپس به بقیع رفتند و شکایت مردم جفاپیشه را با چشمانی اشک ریزان بیان نمودند . مدتها در مدینه عزای حسینی برقرار بود . و امام ( ع ) و زینب کبری از مصیبت بی نظیر کربلا سخن می گفتند و شهادت هدفدار امام حسین ( ع ) را و پیام او را به مردم تعلیم می دادند و فساد دستگاه حکومت را بر ملا می کردند تا مردم به عمق مصیبت پی  ببرند و از ستمگران روزگار انتقام خواستن را یاد بگیرند . آن روز در جهان اسلام چهار نقطه بسیار حساس و مهم بود : دمشق ، کوفه ، مکه و مدینه ، حرم مقدس رسول الله مرکز یادها و خاطره اسلام عزیز و پیامبر گرامی  ( ص ) . امام سجاد در هر چهار نقطه نقش حساس ایفا فرمود ، و به دنبال آن بیداری مردم و قیامها و انقلابات کوچک و بزرگ و نارضایتی عمیق مردم آغاز شد . از آن پس تاریخ اسلام شاهد قیامهایی بود که از رستاخیز حسینی در کربلا مایه می گرفت ، از جمله واقعه حره که سال بعد اتفاق افتاد ، و کارگزاران یزید در برابر قیام مردم مدینه کشتارهای عظیم به راه انداختند . اولاد علی ( ع ) هر یک در گوشه و کنار در صدد قیام و انتقام بودند تا سرانجام به قیام ابو مسلم خراسانی  و انقراض سلسله ناپاک بنی امیه منتهی شد . مبارزه و انتقاد از رفتار خودخواهانه و غیر عادلانه خلفای بنی امیه و بنی  عباس به صورتهای مختلف در مسلمانان بخصوص در شیعیان علی ( ع ) در طول تاریخ زنده شد و شیعه به عنوان عنصر مقاوم و مبارز که حامل پیام خون و شهادت بود در صحنه تاریخ معرفی گردید . گرچه شیعیان همیشه زجرها دیده و شکنجه ها بر خود هموار کرده اند ، ولی همیشه این روحیه انقلابی را حتی  تا امروز - پس از چهارده قرن - در خود حفظ کرده اند . امام سجاد ( ع ) گرچه بظاهر در خانه نشست ، ولی همیشه پیام شهادت و مبارزه را در برابر ستمگران به زبان دعا و وعظ بیان می فرمود و با خواص شیعیان خود مانند "ابو حمزه ثمالی " و "ابو خالد کابلی " و ... در تماس بود ، و در عین حال به امر به معروف و نهی از منکر اشتغال داشت ، و شیعیان خاص وی معارف دینی و احکام اسلامی را از آن حضرت می گرفتند و در میان شیعیان منتشر می کردند ، و از این راه ابعاد تشیع توسعه فراوانی یافت . بر اثر این مبارزات پنهان و آشکار بود که برای بار دوم امام سجاد را به امر عبد الملک خلیفه اموی ، با بند و زنجیر از مدینه به شام جلب کردند ، و بعد از زمانی به مدینه برگرداندند . امام سجاد ( ع ) در مدت 35سال امامت با روشن بینی خاص خود هر جا لازم بود ، برای بیداری مردم و تهییج آنها علیه ظلم و ستمگری  و گمراهی کوشید ، و در موارد بسیاری به خدمات اجتماعی وسیعی در زمینه حمایت بینوایان و خاندانهای بی  سرپرست پرداخت ، و نیز از طریق دعاهایی که مجموعه آنها در "صحیفه سجادیه " گرد آمده است ، به نشر معارف اسلام و تهذیب نفس و اخلاق و بیداری مردم اقدام نمود .
صحیفه سجادیه
صحیفه سجادیه که از ارزنده ترین آثار اسلامی  است ، شامل 57دعا است که مشتمل بر دقیقترین مسائل توحیدی و عبادی و اجتماعی  و اخلاقی است ، و بدان "زبور آل محمد ( ص )" نیز می گویند . یکی از حوادث تاریخ که دورنمایی از تلألؤ شخصیت امام سجاد ( ع ) را به ما می نمایاند - گرچه سراسر زندگی امام درخشندگی و شور ایمان است - قصیده ای است که فرزدق شاعر در مدح امام ( ع ) در برابر کعبه معظمه سروده است . مورخان نوشته اند : "در دوران حکومت ولید بن عبد الملک اموی ، ولیعهد و برادرش هشام بن عبد الملک به قصد حج ، به مکه آمد و به آهنگ طواف قدم در مسجد الحرام گذاشت . چون به منظور استلام حجر الاسود به نزدیک کعبه رسید ، فشار جمعیت میان او و حطیم حائل شد ، ناگزیر قدم واپس نهاد و بر منبری که برای وی  نصب کردند ، به انتظار فروکاستن ازدحام جمعیت بنشست و بزرگان شام که همراه او بودند در اطرافش جمع شدند و به تماشای  مطاف پرداختند . در این هنگام کوکبه جلال حضرت علی بن الحسین علیهما السلام که سیمایش از همگان زیباتر وجامه هایش از همگان پاکیزه تر و شمیم نسیمش از همه طواف کنندگان دلپذیرتر بود ، از افق مسجد بدرخشید و به مظاف درآمد ، و چون به نزدیک حجر الاسود رسید ، موج جمعیت در برابر هیبت و عظمتش واپس نشست و منطقه استلام را در برابرش خالی از ازدحام ساخت ، تا به آسانی دست به حجر الاسود رساند و به طواف پرداخت . تماشای این منظره موجی از خشم و حسد در دل و جان هشام بن عبد الملک برانگیخت و در همین حال که آتش کینه در درونش زبانه می کشید ، یکی از بزرگان شام رو به او کرد و با لحنی آمیخته به حیرت گفت : این کیست که تمام جمعیت به تجلیل و تکریم او پرداختند و صحنه مظاف برای  او خلوت گردید ؟ هشام با آن که شخصیت امام را نیک می شناخت ، اما از شدت کینه و حسد و از بیم آن که درباریانش به او مایل شوند و تحت تأثیر مقام و کلامش قرار گیرند ، خود را به نادانی  زد و در جواب مرد شامی گفت : "او را نمی شناسم " . در این هنگام روح حساس ابو فراس ( فرزدق ) از این تجاهل و حق کشی  سخت آزرده شد و با آن که خود شاعر دربار اموی بود ، بدون آن که از قهر و سطوت هشام بترسد و از درنده خویی آن امیر مغرور خودکامه بر جان خود بیندیشد ، رو به مرد شامی کرد و گفت : "اگر خواهی تا شخصیت او را بشناسی از من بپرس ، من او را نیک می شناسم " . آن گاه فرزدق در لحظه ای از لحظات تجلی ایمان و معراج روح ، قصیده جاویدان خود را که از الهام وجدان بیدارش مایه می گرفت ، با حماسه های افروخته و آهنگی  پرشور سیل آسا بر زبان راند ، و اینک دو بیتی از آن قصیده و قسمتی از ترجمه آن : هذا الذی تعرف البطحاء وطأته والبیت یعرفه والحل والحرم هذا الذی احمد المختار والده صلی علیه الهی ما جری القلم "این که تو او را نمی شناسی  ، همان کسی است که سرزمین "بطحاء" جای گامهایش را می شناسد و کعبه و حل و حرم در شناسائیش همدم و همقدمند . این کسی است که احمد مختار پدر اوست ، که تا هر زمان قلم قضا در کار باشد ، درود و رحمت خدا بر روان پاک او روان باد ... این فرزند فاطمه ، سرور بانوان جهان است و پسر پاکیزه گوهر وصی پیغمبر است ، که آتش قهر و شعله انتقام خدا از زبانه تیغ بی دریغش همی درخشد ..." . و از این دست اشعاری  سرود که همچون خورشید بر تارک آسمان ولایت می درخشد و نور می پاشد . وقتی قصیده فرزدق به پایان رسید ، هشام مانند کسی که از خوابی گران بیدار شده باشد ، خشمگین و آشفته به فرزدق گفت : چرا چنین شعری - تا کنون - در مدح ما نسروده ای ؟ فرزدق گفت : جدی بمانند جد او و پدری همشأن پدر او و مادری  پاکیزه گوهر مانند مادر او بیاور تا تو را نیز مانند او بستایم . هشام برآشفت و دستور داد تا نام شاعر را از دفتر جوایز حذف کنند و او را در سرزمین "عسفان " میان مکه و مدینه به بند و زندان کشند . چون این خبر به حضرت سجاد ( ع ) رسید دستور فرمود دوازده هزار درهم به رسم صله و جایزه نزد فرزدق بفرستند و عذر بخواهند که بیش از این مقدور نیست . فرزدق صله را نپذیرفت و پیغام داد : "من این قصیده را برای رضای خدا و رسول خدا و دفاع از حق سروده ام و صله ای نمی خواهم " . امام ( ع ) صله را بازپس فرستاد و او را سوگند داد که بپذیرد و اطمینان داد که چیزی  از ارزش واقعی آن ، در نزد خدا کم نخواهد شد . باری ، این فضایل و ارزشهای واقعی است که دشمن را بر سر کینه و انتقام می آورد . چنانکه نوشته اند : سرانجام به تحریک هشام ، خلیفه اموی ، ولید بن عبد الملک ، امام زین العابدین و سید الساجدین ( ع ) را مسموم کرد و در سال 95 هجری  درگذشت و در بقیع مدفون شد .